مرگ از منظر عرفان

مرگ از منظر عرفان

مرگ یعنی عصاره زندگی. مساله مرگ در فرهنگ انبیای الهی این نیست که انسان می میرد، بلکه مرگ به این معناست که انسان، مرگ را می میراند و بین این دو خیلی فرق است؛ زیرا کسی که می گوید:<من می میرم و نابود می شوم>، چنین آدمی یا پوچ خواهد بود یا بی بند وبار، یا همیشه ناامید است؛ زیرا می گوید وقتی پایان زندگی، نابودی است، چرا از لذت زودگذر بهره نبرم؟ برای او حلال و حرام یکسان است؛ زشت و زیبا یکسان است؛ مساله غیرت و مسئولیت و تعهد مطرح نیست؛ می گوید عاقبت زندگی نابودی است.

مرگ از دید عرفان

منبع عکس: http://www.parsnaz.ir

شما اگر تشنه اید، یک لیوان آب یا شربت را که می نوشید، این شربت را محو کرده اید یا شربت شما را محو کرده است؟ شما این لیوان آب را از بین برده اید یا این لیوان آب، شما را؟ شما او را هضم کردید یا او شما را؟ قرآن نمی گوید مرگ، انسان را می چشد، می گوید انسان، مرگ را می چشد. مرگ یعنی تحول، یعنی تغییر. انسان تغییر و تحول و دگرگونی را می چشد، محو می کند و به ثبات می رسد.

وانگهان نور به آفاق دمیم از دل خویش

چون به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

ما برای همیشه زنده ایم. بزرگان ادب پرور گفته اند ما وقتی می میریم ،به خورشید می رسیم و دیگر بی غبار زندگی می کنیم، یعنی ما به دارالقراری که قرآن گفته است، می رسیم. الان ما در عالم حرکتیم، سیال و سیاریم و به دارالقرار می رسیم و آرام می گیریم. ماییم که مرگ را هضم می کنیم، نه اینکه مرگ ما را هضم کند و از بین ببرد. مرگ یعنی تحول، هجرت، جابه جا شدن. ما به جایی می رسیم که جابه جا شدن و تحول و دگرگونی را هضم می کنیم و به ثبات می رسیم. دیگر نمی میریم.

این روحیه با آن روحیه ای که مرگ را نابودی می داند، تفاوتشان از زمین تا آسمان است. آنچه در جوان های غرب می بینید، این است که یا پوچ اند یا بی بند و بار. می گویند پایان زندگی نابودی است. آنها خیال می کنند انسان که می میرد، مثل درختی است که خشک می شود. چون الان یک زندگی گیاهی دارند یعنی خوب خرامان اند، خوب تغذیه می کنند، خوب بالنده اند، خوب رشد می کنند و چون کسی که در حد حیات گیاهی فکر می کند، پایانش حیران شدن است و خبری بعد از ۶۰ یا ۷۰ سال نیست، یا احساس پوچی می کند یا باری به هر جهت می شود؛ ولی اگر کسی جهان بینی اش این بود که <مرغ باغ ملکوتم>، وقتی که می میرم، این قفس می شکند و از قفس تن و طبیعت آزاد می شوم و پر می کشم، این شخص به دیار باز می اندیشد. به آسمان وسیع می اندیشد. همان که قرآن فرمود:<وسارعوا الی مغفره من ربکم وجنه` عرضها السماوات والارض …: بروید سراغ باغی که به پهنای آسمانهاست…>(آل عمران، ۱۳۳).

روح ما فوق العاده وسیع است. ما که این پیکر خاکی نیستیم. این پیکر خاکی گوشه ای از آن گوشه های حیات انسانی است.

این عظمت را انسان نباید هدر بدهد و رایگان بفروشد. ائمه و انبیا علیهم السلام آمدند، وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) می آیند که این معانی را برای ما تبیین کنند. بگویند که: ای انسان، تو زندگی گیاهی نداری؛ زندگی حیوانی نداری؛ تو بالاتر از زمینی. تو بالاتر از آسمانی. به دلیل اینکه شما در عالم خواب، بدنتان در رختخواب است، روحتان کجاها می رود! این روح همان است که شما بعد از مدتی با آن سروکار دارید. آن را که نمی شود ارزان فروخت.

پس اگر برای ما روشن شد که ما مرگ را می میرانیم، نه می میریم، ما تحول و دگرگونی را از پای درمی آوریم، نه از پا درافتیم؛ آنگاه درست می اندیشیم. می گوییم هر کاری که انجام می دهیم، باید با ابد ما سازگار باشد، با ابدیت ما سازگار باشد. وجود مبارک ولی عصر (عج) که ظهور می کند، این معارف را به ما القا می کند. وقتی این معارف را به ما القا کرد، امور مادی برای ما جاذبه ندارد.

مرغ باغ ملکوتم، نی ام از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

من می خواهم از این زندان بیرون بیایم. ما با این انگیزه، با این جهان بینی، با این دید همراهیم.

دیدگاه عرفا نسبت به زندگی و مرگ متفاوت از دیگران است، آنها مرگ واقعی را آن لحظه‌ای می دانند که انسان از خدا جدا شده و تولد را زمانی می دانند که انسان به خدا وصل گردد.

عده‌ای آن را آغاز بازگشت به سوی الله می دانند ولی برخی معتقدند نقطه آغاز برگشت به سوی خدا تولد است.

عرفا معتقدند مردگان واقعی کسانی هستند که با زبان معمولی حرف می‌زنند، با چشم معمولی می‌بینند و با گوش معمولی می شنوند و نمی توانند ورای اینها را احساس کنند.

بشر همواره خواستار رسیدن به جاودانگی بوده، برای رسیدن به آن از هیچ کوششی فرو گذار نکرده است و به همین دلیل در طول تاریخ، پادشاهان همواره در جستجوی آب حیات بوده‌اند یا دانشمندان امروز، به دنبال راه هایی برای افزایش عمر انسان ها می‌باشند.

مرگ از دید عرفان

منبع عکس: http://www.shafaqna.com/persian

انسان ها مرگ را سد راه خود برای رسیدن به جاودانگی می دانند و تصور می کنند که با غلبه بر مرگ به جاودانـگی خواهند رسید و این در حالی است که مرگ نه تنها سد راه جاودانگی نمی باشد بلکه دروازه ورود به جاودانگی است.

چه خوب است که انسان همواره به یاد مرگ باشد ، یاد مرگ بهترین زهد نسبت به دنیا، عامل بی‌رغبتی به دنیا و باعث حقیر نمودن دنیا در دید بندگان است.

یاد مرگ برترین عبادت و بهترین موضوع برای اندیشه کردن و مراقبه نمودن است ؛ خاموش کردن آتش حرص و طمع، شکستن میل، هوی و هوس، لطیف کردن طبع، کشتن شهو ات و خشکاندن ریشه‌های غفلت از آثار دیگر یاد نمودن مرگ است؛ همچنین باعث آسان نمودن و عدم ترس از آن می شود.

 مرگ وارد شدن به یک زندگی جدید است.

در این جا سئوالى پیش آید که آیا پس از مرگ ، انسان یک باره وارد عالم قیامت می شود و کارش یکسره مى گردد؟ یا در فاصله مرگ و قیامت عالم دیگرى را طى مى کند و هنگامى که قیامت برپا شد وارد عالم آخرت مى گردد.

از آیات و روایات استفاده مى شود: هیچ کس پس از مرگ بدون فاصله وارد عالم قیامت نمى شود؛ زیرا قیامت کبرا مقارن با یک سلسله دگرگونى هاى کلى در همه موجودات زمین و آسمان است یعنى کوه ها، دریاها، ماه ، خورشید، ستارگان و کهکشان ها در آن هنگام در وضع موجود خود باقى نمى مانند.

علاوه بر این ، در قیامت اولین و آخرین مردم در یک سرزمین جمع مى شوند ولى الان مى بینیم نظام جهان هنوز برقرار است و شاید میلیون ها و بلکه میلیاردها سال دیگر نیز برقرار باشد و میلیاردها میلیاردها انسان دیگر بعد از این بیایند و در دنیا زندگى کنند.

هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت در خاموشى و بى حسى فرو نمى رود ؛ چنین نیست که انسان پس از مردن در حالى شبیه بیهوشى فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، به طورى که نه لذتى داشته باشد و نه درد و رنجى ، نه سرورى داشته باشد و نه غم و اندوهی.

انسان پس از مرگ بدون فاصله ، وارد مرحله اى دیگر از حیات مى گردد که همه چیز را حس مى کند، از چیزهایى لذت و از چیزهایى رنج مى برد ؛ البته لذت و رنجش بستگى به افکار و اخلاق و اعمال او در دنیا دارد

این مرحله ، یک فاصله و حد وسط میان دنیا و قیامت است که با پایان یافتن آن برزخ نیز پایان مى پذیرد و آنگاه قیامت برپا مى شود.

از نظر قرآن و روایات ، انسان پس از مرگ دو عالم دیگر را باید طى کند، یکى عالمى که مانند عالم دنیا پایان مى پذیرد که اسم آن را عالم برزخ یا عالم ارواح مى نامند، دیگرى عالم قیامت کبرا که به هیچ وجه پایان نمى پذیرد.

در قیامت به حساب کلى و جزیى خلایق رسیدگى مى شود، هر کس را طبق اعمال و کردارش جزا و پاداش مى دهند ؛ نیکوکاران را در بهشت و نعمت ها و رضوان الهى داخل مى کنند و گناهکاران و بدکاران را در جهنم و عذاب ها و شکنجه هاى آن وارد مى نمایند.

انسان در فاصله مرگ و قیامت ، داراى نوعى از حیات است و در آن حال شدیدا احساس مى کند، مى گوید و مى شنود و بسته به اعمالی که انجام داده است از نوعى زندگانى سعادت آمیز و خوش یا زندگى نکبت بار و پررنج و درد برخوردار است.

منبع :آیت الله جوادی آملی

http://www.aftabir.com

 تذکر: استفاده از منابع مطالب و منابع عکس در این سایت دلیل بر تایید آن سایت ها نیست.

 

 

theme