عصمت انبیا و امام (قسمت سوم) : مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید

در کتاب کافی (جلد اول اصول کافى ص ۱۶۹) روایت مى‏ کند که: در نزد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام جماعتى از اصحاب بودند که از آن جمله حمران بن اعین و محمّد بن نعمان و هشام بن سالم و طیّار و جماعتى که در میان آنان جوانى برومند بنام هشام بن حکم بود.حجاب های ظلمانی و نورانی در عرفان2

حضرت به هشام بن حکم فرمودند اى هشام! آیا ما را باخبر می کنی از آن مناظره و مکالمه‌‏اى که بین تو و عمرو بن عبید واقع شد؟

هشام گفت: یابن رسول الله مقام و منزلت تو بالاتر از آنست که من در مقابل شما لب بگشایم، و مناظره خود را باز گویم. من از شما حیا مى‏ کنم و در پیشگاه شما زبان من قادر به حرکت و سخن گفتن نیست.

حضرت فرمودند: زمانی که شما را به کارى امر نمودیم باید بجا آورید!

هشام در این حال لب به سخن گشود و گفت: داستان عَمرو بن عُبید و جلوس او در مسجد بصره و گفتگوى او با مردم به من گوشزد شد، و بر من بسیار ناگوار آمد، براى ملاقات و مناظره با او حرکت نموده و به بصره وارد شدم.

روز جمعه بود. به مسجد بصره درآمدم دیدم که حلقه وسیعى از جماعت مردم مجتمع اند و در میان آنان عمرو بن عبید مشغول سخن گفتن است، مردم سوال مى ‏کنند و او جواب مى‏ گوید.

عمرو بن عبید شال سیاهى از پشم بر کمر خود بسته و شال دیگرى را رداى خود نموده و سخت مشغول گفتگوست.

من از مردم تقاضا نمودم که راهى براى من باز کنند، تا خود را بدو رسانم، مردم راه دادند، من از میان انبوه جمعیت عبور نموده در آخر آنان نزدیک عمرو بن عبید دو زانو به زمین نشستم، سپس گفتم: اى مرد دانشمند! من مردى هستم غریب، مرا رخصت می ‏دهى سئوالى بنمایم؟

گفت‏ : بلى

گفتم: آیا چشم دارى؟

گفت‏: اى فرزند این چه سوالى است؟ تو می‏بینى من چشم دارم دیگر چگونه از آن سوال می‏ کنى؟

گفتم: مسئله من همین بود که سوال کردم آیا پاسخ مى‏ دهى؟

گفت:اى فرزند! سوال کن و اگر چه این سوال تو احمقانه است!

گفتم: جواب مرا بگو!

گفت: ‏سوال کن.

گفتم: آیا چشم دارى؟

گفت‏: بلى

گفتم: با چشمت چه می ‏کنى؟

گفت‏: با آن رنگ ها و اشخاص را مى ‏بینم.

گفتم: آیا بینى دارى؟

گفت‏: بلىروح و نفس2

گفتم: با بینی ‏ات چه می‏ کنى؟

گفت: بوها را استشمام می کنم.

گفتم آیا دهان دارى؟

گفت: بلى

گفتم: با دهانت چه می‏ کنى؟

گفت: طعم و مزه غذاها را مى‏ چشم.

گفتم: آیا گوش دارى؟

گفت: بلى

گفتم: با گوش‌‏ات چه می کنى؟

گفت: صداها را گوشم مى‏ شنوم.

گفتم: آیا قوه ادراک و مغز مفکر دارى؟

گفت: بلى

گفتم: با آن چه می‏ کنى؟

گفت: با آن هر چه را که از راه حواس بر من وارد شود تمیز می ‏دهم.

گفتم: آیا این حواس و اعضا بى‏ نیاز از مغز نیستند؟

گفت: نه

گفتم: چگونه نیازمند به مغز و قواى مفکره هستند، در حالیکه همه آنها صحیح و سالمند و عیب و نقصى در آنها نیست؟

گفت: اى فرزند! این جوارح و حواس چون در واقعیت چیزى را که ببینند یا بو کنند یا بچشند یا بشنوند شک بنمایند آنها را به مغز و قواى درّاکه معرفى مى ‏کنند، و مغز است که صحیح را تشخیص مى‏ دهد و بر آن تکیه مى‏ کند و مشکوک را باطل نموده مطرود مى‏ نماید!

هشام مى‏ گوید: به او گفتم بنابراین خداوند قلب و مغز را براى رفع اشتباه حواس آفریده است؟

گفت: آرىعلی

گفتم: براى انسان مغز لازم است و گرنه جوارح در اشتباه می‏ مانند؟

گفت: آرى

گفتم: اى ابا مروان (کنیه ی عمرو بن عبید)! خداوند تبارک و تعالى جوارح و حواس انسان را بیهوده و بیکار نگذارده تا آنکه براى آنان امامى قرار داده که آنچه را که حواس به درستی تحویل او می دهند تصدیق کند و مواضع خطا را از درست تشخیص دهد، و بر واردات صحیح اعتماد و بر غیر صحیح مهر بطلان زند. چگونه این خلق را در حیرت و ضلال باقى گذارده و تمامى افراد انسان را در شک و اختلاف نگاه داشته و براى آنان امامى که رافع شبهه و شک آنان باشد و آنان را از حیرت و سرگردانى خارج کند معین نفرموده است؟

و براى مثل توئى در بدن تو براى حواس و جوارح تو امامى معین فرماید تا حیرت و شک را از حواس تو بردارد؟

هشام مى‏ گوید: عمر بن عبید ساکت ‏شد و چیزى نگفت، سپس رو به من نموده

گفت: تو هشام بن حکم هستى؟

گفتم: نه

گفت: آیا از همنشینان او هستى؟

گفتم: نه‏

گفت: پس از کجا آمده ‏اى و از کجا هستى؟

گفتم: من از اهل کوفه هستم

گفت‏ بنابراین یقیناً خودت هشام هستى

سپس برخاست و مرا در آغوش خود گرفت و خود از جاى خود کنار رفته مرا بر سر جاى خود نشانید، و دیگر هیچ سخن نگفته در مقابل من سکوت اختیار نمود، تا من از آن مجلس برخاستم.

هشام مى ‏گوید: حضرت صادق علیه السلام از بیان این طریق مناظره من بسیار خشنود شده و خندیدند و گفتند: اى هشام! چه کسى به تو یاد داده اینطور مناظره نمائى؟

عرض کردم: این طریق را از وجود مبارک شما یاد گرفته، و بر حسب موارد و مصادیق مختلف خود پیاده مى ‏نمایم .

حضرت فرمودند: سوگند به خداى که این قسم از مناظره در صحف حضرت ابراهیم و موسى نوشته شده است.

(کتاب امام شناسی / جلد اول / تالیف حضرت علامه آیه الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس‌سره با تلخیص)

عصمت انبیا و ائمه (قسمت اول) : امام به منزله قلب در پیکر انسان

عصمت انبیا و ائمه (قسمت دوم) : عصمت در سه مرحله

عصمت انبیا و ائمه (قسمت چهارم) : سرور و حزن امام در همه مخلوقات

یا رب فرج امام ما را برسان

آن صاحب انتقام ما را برسان

گر دیده ی ما لایق دیدارش نیست

بر حضرت او سلام ما را برسان

۲ دیدگاه

  1. سلام و درود خدا و ملایک مقربش برهمه عرفای راستین راه خدا و سالکینش من الاولین الی الاخرین و همچنین برشما عزیزان
    از مطالب بسیار گرانبهای شما عزیزان بهره مند می شویم و دعاگویتان بوده و توفیقات روز افزونتان را از خداوند متعال خواستاریم.
    با تشکر مجدد.

    • سلام علیکم
      متشکر از لطفتان
      امیدواریم که زحمات همه ما مورد قبول حضرت حق قرار گیرد

theme