دستورات عرفانی در حج

 دستورات عرفانی در حج برای حجاج بیت الحرام

 عارف عامل ، صادق کامل ، زاهد عابد و بینای بیدار ، حاج شیخ محمد بهاری همدانی :

عرفان در حج

ای خواهان وصول به خانه حق ، بیدار باش که حضرت احدیّت ـ جلّ شأنه العظیم ـ را بیوتات مختلفه می باشد ؛ یکی را کعبه ظاهری گویند که تو قاصد او هستی ، دیگری را بیت المقدّس و دیگری را بیت المعمور و دیگری را عرش و هکذا ، تا برسد به جایی که خانه حقیقی اصلی است که او را قلب نامند که اعظم از همه این خانه هاست.

آری اول باید مناسک خانه قلب را به جای آورد و آن تصفیه این خانه از بت رذائل و آراستن آن به صفات و اسماء الهیه است، که تا این کعبه باطن را از بت ها پاک نکنی و پرده خبائث را از روی آن بر نداری ، لیاقت زیارت کعبه قرار داده شده در مکه را پیدا نکنی، که راه ورود به آن حریم ـ که در حقیقت حریم عنایت و رحمت است ـ دل است .

شکی نیست که برای هر بیتی از بیوتات حضرت حق ، آداب و رسومی است، که طالب هر بیت ، آداب و رسوم آن بیت را باید رعایت کند تا به حقیقت و واقعیت آن بیت برسد که بدون رعایت آداب و رسوم هر بیت ، رسیدن به آن بیت کاری محال و زحمت در راه آن زحمتی بیهوده و رنجی بی قیمت است .

أمّا معنای خانه او چه باشد ، این اضافه ؛ یعنی اضافه بیت به الله از باب تشریف است یا طور دیگر ، مقصود بیان آن نیست . غرض در این رساله بیان آداب کعبه ظاهری است ، غیر آن آدابی که در مناسک مسطور است. در ضمن شاید اشاره به آداب کعبه حقیقی هم ، فی الجمله بشود .

أولا بدان غرض از تشریع این عمل شریف ، این باشد که از طریق مناسک این بیت بدانی که مقصود اصلی از خلقت انسان، معرفت خدا و وصول به درجه عشق او و انس به حضرت اوست و این ها تحصیل نمی شود مگر به تصفیه قلب، و آن هم ممکن نیست مگر به حفظ نفس از شهوات و انقطاع از دنیای دنی، و قرار گرفتن در راه رنج عبادات ظاهری و باطنی.

شارع مقدّس، عبادات را یک نسق نگردانیده بلکه مختلف وضع کرده؛ زیرا به هر یک از آنها رذیله ای از رذائل مکلف زایل می گردد تا به اشتغال به تمام آنها تصفیه تمام عیار گردد چنانکه ادای صدقات و حقوق مالیه قطع میل می کند از حکام دنیویه و صوم قطع می کند، انسان را از مشتهیات نفسانیه و صلاه نهی می کند، هر فحشا و منکر را و همچنین سایر عبادات.

چون حجّ مجمع العناوین بود، خصوصیت دیگری در بین عبادات پیدا کرد، چه این که مشتمل است بر جمله ای از مشقات اعمال که هر یک بنفسه صلاحیت تصفیه نفس را دارد؛ مانند:

انفاق مال کثیر، قطع از اولاد و عیال و وطن، جدایی از نفوس شریره ، طیّ منازل بعیده ، و ابتلا به گرمای سخت و عطش شدید و انجام اعمال نا مأنوس و خلاف طبع ؛ مانند رمی جمره و طواف و سعی و احرام و غیر آن .

و نیز دارای فضائل عالی دیگر است؛ مانند:

تذکر به احوال آخرت به هنگام تماشای اصناف خلق و اجتماع کثیر فی صقع واحد علی نهج واحد لا سیما در احرام و وقوفین و رسیدن به محل وحی و نزول ملائکه بر انبیا، از آدم تا خاتم ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ و تشرف به محل قدم های آن بزرگواران، مضافاً بر تشرف بر حرم خدا و خانه او علاوه بر حصول رقت که مورث صفای قلب است به دیدن این امکنه شریفه با امکنه شریف دیگر که رساله، گنجایش آن را ندارد .

نتیجه این که حجّ دارای جمله ای از مشقت ها و فضائل کثیره از اعمال است و حضرت رسول خدا فرمود : رهبانیّت را در این مکتب به جهاد و حج تبدیل کردم و انسان با توجه به این واقعیات باید بداند که به کرامت این سفر روحانی نمی رسد مگر با رعایت آداب و رسوم حقیقی آن و آن چند امر است :

قطع علاقه از غیر حق در این سفر، مهم ترین برنامه این سفر است و تا قطع علایق غلط و هوس های شیطانی و نیّت های آلوده نشود، روی به محبوب نشده و لذا روی محبوب هم به انسان نمی شود.
اول- این که هر عبادتی از عبادات باید به نیت صادقه باشد و به قصد امتثال امر شارع بجا آورده شود تا عبادت به شمار آید.

کسی که اراده حجّ دارد، اوّلا باید قدری تأمّل در نیّت خود نماید، هوای نفس را کنار گذارد، ببیند غرضش از این سفر امتثال امر الهی و رسیدن به ثواب و فرار از عقاب اوست یا نه، نستجیر بالله غرضش تحصیل اعتبار یا خوف از مذمّت مردم یا تفسیق آنها یا از ترس فقیر شدن است یا چنانکه معروف است هر کس ترک حج کند مبتلا به فقر می شود، یا امور دیگر را غرض دارد، از قبیل تجارت و خوش گذرانی و سیر در بلاد و غیر ذلک.

حج

اگر درست تأمّل کند خودش می فهمد که قصدش چیست، اگر معلوم شد که وجه همّت خدا نیست، باید سعی در اصلاح قصد خود کند و لا أقل ملتفت به قبح این مسأله گردد که قصد حریم ملک الملوک را نموده ولی برای این مسائل مادی و خیالی و بی فایده . در اینجاست که باید به نحو خجالت آغاز سفر کند نه به نحو غرور و غفلت !

دوّم ـ این که تهیه حضور ببیند از برای مجلس روحانیین ، با بجا آوردن یک توبه حقیقی ؛ یعنی توبه ای که تمام مقدمات در آن رعایت شود ؛ از قبیل ردّ حقوق ، چه مالیه ؛ مانند خمس و ردّ مظالم و کفارات ، یا غیر مالیّه ؛ مانند غیبت و اذیت و هتک عرض و سایر جنایات بر غیر که لازم است از صاحبانش حلالیّت بخواهد ، به آن صورتی که در کتب فقهی یا روایی آمده . و اگر پدر و مادرش هستند آنان را از خود راضی کند تا پاک و پاکیزه از منزل در آید بلکه تمام علایق خود را جمع آوری نموده ، شغل قلبی خود را از پشت سرش قطع نماید تا به تمام قلب رو به خدای خود کند ، همچنین فرض کند که دیگر برنمی گردد .

آری قطع علاقه از غیر حق در این سفر ، مهم ترین برنامه این سفر است و تا قطع علایق غلط و هوس های شیطانی و نیّت های آلوده نشود ، روی به محبوب نشده و لذا روی محبوب هم به انسان نمی شود .

زائر باید وصیّت تام و تمامی کند و به اطلاع اشخاص خیّر و دانا برساند که کیفیّت وصیّت باید چگونه باشد . در هر صورت کاری کند که اگر برنگردد هیچ جزئی از جزئیات کار او معوّق نماند ، بلکه در تمام عمر باید چنین باشد ، که هیچ کس از مردن خود اطلاع ندارد !

سوم ـ این که اسباب مشغله قلبی در این سفر برای خود فراهم نکند ، تا او را در حرکات و سکناتش که باید فقط به یاد محبوب واقعی باشد ، باز دارد ؛ از قبیل رفیق نا هماهنگ یا مال التجارّه یا غیر آن ، بلکه اگر بتواند با کسانی همسفر و همراه شود که بودن با آنان یاد حق را در قلب تقویت کند یا اگر خدای ناخواسته دچار غفلت شد آنان به داد او برسند .

چهارم ـ تا ممکن است از مال خالص و حلال و طیّب آن هم بطور زیاد بردارد و در این سفر از انفاق مضایقه ننماید ؛ زیرا که انفاق در راه حجّ انفاق در راه خداست . از زیادی خرج در این سفر ملکوتی نباید دلگیر بود ، که در احادیث آمده ، درهمی خرج در این سفر مساوی با هفتاد درهم است ، ازهد زهاد ، حضرت سجّاد (ع) ، وقتی در این سفر قرار می گرفتند انفاق فوق العاده داشتند .

اگر در این سفر چیزی از امور مالی از دست برود باید کمال ممنونیت را از حق داشت و خاطر شاد بود ؛ زیرا بر میزبان است که آن را در دیوان اعلی ثبت کند آن هم به اضعاف مضاعف تا روزی به عنوان تلافی به شخص باز گردد ! نمی بینی اگر کسی تو را به میهمانی بطلبد و در اثنای راه صدمه ای به تو برسد تا جایی که بتواند جبران می کند اگر چه لئیم باشد ، پس چه گمان داری در حقّ اقدر قادرین و اکرم اکرمین ؟ !

پنجم ـ این که باید در این سفر به طور جدّی حسنات اخلاقی را به کار برده و در مقام تواضع و فروتنی نسبت به رفیق و سایر مردم باشد و از لغو و فحش و درشت گویی و ناملایم در حذر باشد که حسن خلق تنها در این نیست که اذیت انسان به کسی نرسد ، بلکه از جمله حسنات اخلاقی تحمّل اذیت برادر . یا خواهر مسلمان و مؤمن است و بالاتر این که در برابر اذیّت غیر ، خفض جناح کند و به یاد آن حدیث پر قیمت قدسی باشد که فرمود : رضای خود را در جفای مخلوق پنهان کرده ام ، هرکه در صدد رضا جویی من است باید آزار غیر را متحمّل شود .

ششم ـ این که نه تنها قصد حجّ کند و بس ، بلکه در این سفر باید چندین مرحله را قصد داشته باشد ؛ از قبیل زیارت قبور مطهّره شهدا و اولیا و سعی در حوائج مؤمنین و تعلیم و تعلّم احکام دینیّه و ترویج مذهب اثنا عشریه و تعظیم شعار الله و امر به معروف و نهی از منکر و غیر ذلک .

هفتم ـ اسباب تجمّل و تکبّر برای خود فراهم نیاورد ، بلکه شکسته دل و غبار آلود رو به حریم حضرت الله رود ، چنان که در باب احرام به آن اشاره شده .

قیمت انسان در این سفر به شکسته دلی و غبار آلودی اوست ، در این حریم فقط میهمان متواضع ، همراه بادل خاشع ، راه دارد و بس ، متکبّر را استعداد حضور در این پیشگاه والا نیست .

هشتم ـ از خانه حرکت نکند مگر این که نفس خویش و هر چه با خود برداشته و جمیع رفقای خود و اهل خانه و هر چه تعلّق به او دارد امانتاً به خالق خود ـ جلّ شأنه ـ در کمال اطمینان بسپارد و با دلی آرام از خانه خارج شود که حضرت او نعم الحفیظ و نعم الوکیل و نعم المولی و نعم النصیر است .

نهم ـ اعتمادش به کیسه و قوه و قدرت خود نباشد ، بلکه در همه حال باید اعتمادش به صاحب بیت باشد . مقدمات این سفر بیش از این است که به رقم رفت ولی در خانه اگر کس است یک حرف بس است . باید تأمل کند و بداند که این سفر جسمانی الی الله است و یک سفر دیگری هم روحانی الی الله باید داشته باشد و آن این که از این بی خیالی و غفلت و جهل به این حقیقت سفر کند که برای خوردن و آشامیدن به دنیا نیامده ، بلکه خلقت او برای معرفت و تکمیل نفس است که این سفر عجیب سفری است و این سیر عجائب سیری است . و بداند همانطور که در سفر حجّ زاد و راحله و هم سفر و امیر حاج و دلیل خادم و غیره لازم دارد که اگر هر کدام نباشد کار لنگ است و به منزل نخواهد رسید بلکه به هلاکت خواهد افتاد ، در آن سفر هم بعینه به اینها محتاج است ، ور نه قدم از قدم نمی تواند بردارد و اگر بدون این ها تصور کند می تواند سیر کند ، قطعاً رو به ترکستان است . نه کعبه حقیقی .

 دستورات عرفانی در حج :


احرام و لبیک گفتن به معنای پاسخ دادن به ندای وحی و اجابت دعوت الهی است. از این رو حج گزاران راستین و زائران حقیقی کعبه هنگام تلبیه آنچنان به هراس عقلی بیمناک می شدند که رنگ آنان زرد شده، صدایشان می گرفت، چنانکه گاه مدهوش می شدند و می گفتند: می ترسیم به ما گفته شود: به درستی به ندای حجحج پاسخ ندادی: «لا لبّیک ولا سَعْدَیْک».


راز لبّیک گفتن، طبق بیان امام سجّاد (علیه السلام) این است: «خدایا پیمان می بندم که از این پس جز به طاعت تو زبان نگشایم و زبانم را بر همه گناهان ببندم»؛ یعنی تلبیه، تطهیر زبان از همه گناهان مربوط به آن است. زبان زائر بیت الله، زبان طاهر است؛ یعنی هرگز شهادت دروغ نمی دهد، غیبت نمی کند، دروغ نمی گوید، تهمت نمی زند و کسی را با زبان مسخره نمی کند. پس سرّ تلبیه، زبان به حق و طاعت گشودن و از گفتار باطل و معصیت رستن است، آن هم نه تنها در محدوده زمانی حج و عمره، بلکه برای همیشه. زبان، جِرمش اندک ولی جُرمش زیاد است.

گناهان فراوانی همچون: انکار حقّ، ادعای باطل، غیبت، تهمت، دروغ، سخن چینی، ناسزاگویی، افترا، مسخره کردن و مانند آن با زبان انجام می گیرد.

سه دستور العمل عرفانی از آیت الله علی آقا قاضی رحمه الله

هدف از خلقت انسان رسیدن به قرب الهی است و این هدف جز با تزکیه و تهذیب نفس به دست نمی آید . خداوند متعال در فرازهای اول سوره شمس به تبیین ضرورت و اهمیت تزکیه و تهذیب نفس پرداخته و بعد از سوگندهای پی در پی و محکم و تاکیدهای فراوان می فرماید: «قد افلح من زکیها وقد خاب من دسیها»  «به تحقیق کسی که نفس را پاک کند رستگار شود و کسی که آن را تباه کند، بی بهره شود .»
می دانیم که هر چه سوگندهای قرآن در مورد یک مساله، بیشتر و محکم تر باشد، دلیل بر اهمیت و سرنوشت ساز بودن آن مساله است; بنابراین تهذیب نفس جایگاه والایی در زندگی انسان دارد و اگر انسان بخواهد رستگار شود، باید خود را تزکیه کند و گرنه از سعادت و رستگاری محروم می شود .
از سوی دیگر تزکیه بدون داشتن استاد و برنامه و دستورالعمل مشخص، امکان پذیر نیست . داشتن یک استاد، برنامه و دستورالعمل مطمئن و پیروی از آن یک ضرورت است .
امام خمینی رحمه الله می فرماید: «مواظب باشید مبادا پنجاه سال با کد یمین و عرق جبین در حوزه ها جهنم کسب نمایید، به فکر باشید در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق، برنامه تنظیم کنید; استاد اخلاق برای خود معین نمایید .  »
آیت آلله قاضی رحمه الله یکی از بزرگان اخلاق بود که دستورالعمل های اخلاقی او می تواند راهگشای ما برای رسیدن به مراحل عالی معنویت باشد .
امام خمینی رحمه الله درباره او می فرماید: «قاضی، کوهی بود از عظمت و مقام توحید . »
علامه طباطبائی رحمه الله می فرماید: «ما هر چه در این مورد داریم، از مرحوم قاضی داریم . چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم، چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفته ایم . »
آیت حق سید هاشم حداد می فرماید: «از صدر اسلام تا به حال، عارفی به جامعیت مرحوم قاضی نیامده است . »

دستور العمل های اخلاقی
دستور العمل اول
آیت الله سید علی قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های نفسانی، به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک الی الله دستور می دادند روایت عنوان بصری را بنویسند و بدان عمل کنند; یعنی، یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این روایت بود و علاوه بر این می فرمودند: باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایند . این روایت، بسیار مهم است و حاوی مطالب جامعی در بیان کیفیت معاشرت و خلوت و کیفیت و مقدار غذا و کیفیت تحصیل علم و یفیت حلم و مقدار شکیبایی و بردباری و تحمل شدائد در برابر گفتار هرزه گویان و بالاخره مقام عبودیت و تسلیم و رضا و وصول به اعلا ذروه عرفان و قله توحید است . از این رو شاگردان خود را بدون التزام به مضمون این روایت نمی پذیرفتند .
این روایت را «عنوان بصری » از امام صادق علیه السلام نقل می کند که به جهت رعایت اختصار، تنها بخشی از آن را که شامل دستور العمل است، بیان می کنیم:
عنوان بصری می گوید: عرض کردم، ای اباعبدالله! حقیقت عبودیت چیست؟
حضرت فرمود: «ثلاثه اشیاء: ان لا یری العبد لنفسه فیما خوله الله ملکا لان العبید لا یکون لهم ملک، یرون المال مال الله یضعونه حیث امرهم الله به ولا یدبر العبد لنفسه تدبیرا وجمله اشتغاله فیما امره تعالی به ونهاه عنه، فاذا لم یر العبد لنفسه فیما خوله الله تعالی ملکا هان علیه الانفاق فیما امره الله تعالی ان ینفق فیه واذا فوض العبد تدبیر نفسه علی مدبره هان علیه مصائب الدنیا واذا اشتغل العبد بما امره الله تعالی ونهاه لا یتفرغ منهما الی المراء والمباهاه مع الناس .

حجفاذا اکرم الله العبد بهذه الثلاثه هان علیه الدنیا وابلیس والخلق ولا یطلب الدنیا تکاثرا وتفاخرا ولا یطلب ما عند الناس عزا وعلوا ولا یدع ایامه باطلا . فهذا اول درجه التقی . قال الله تبارک وتعالی «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا والعاقبه للمتقین »

حقیقت عبودیت سه چیز است: این که بنده خدا درباره آنچه که خدا به وی سپرده است، برای خودش ملکیتی نبیند . چرا که بندگان دارای ملک نیستند; مال را مال خدا می دانند و در آن جایی که خداوند ایشان را امر کرده است که بنهند، می گذراند و بنده خدا برای خودش هیچ تدبیری نمی کند و تمام مشغولیت او در مورد چیزی است که خدا به آن امر کرده یا از آن نهی کرده است .
آن گاه که بنده خدا در مورد چیزهایی که خدا به او سپرده است، برای خودش ملکیتی نبیند، انفاق کردن در چیزهایی که خدا به آن امر کرده است، بر او آسان می شود و اگر بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب [و مشکلات] دنیا بر او آسان می گردد و زمانی که بنده به امر و نهی خداوند متعال مشغول شود، دیگر مجالی نمی یابد تا از این امر فرصتی برای خودنمایی و تفاخر با مردم پیدا کند .
پس آنگاه که خدا بنده [خود] را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلائق بر او آسان می گردند و برای مال اندوزی و فخر فروشی، دنبال دنیا نمی رود و به جهت عزت و علو [درجه خود] به آنچه در نزد مردم است، چشم نمی دوزد و روزهای خود را به بطالت نمی گذراند . پس این اولین درجه تقوا است . خداوند متعال می فرماید: این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی و فساد در زمین را ندارند و عاقبت برای پرهیزگاران است .
گفتم یا ابا عبدالله، به من سفارشی بفرما .
حضرت فرمود: «اوصیک بتسعه اشیاء فانها وصیتی لمریدی الطریق الی الله تعالی والله اسال ان یوفقک لاستعماله . ثلاثه منها فی ریاضه النفس وثلاثه منها فی الحلم وثلاثه منها فی العلم فاحفظها وایاک والتهاون بها

تو را به نه چیز سفارش می کنم، همانا آن ها وصیت من به اراده کنندگان راه خداوند متعال است و از خدا می خواهم به تو در عمل به آن ها توفیق دهد . سه مورد از آن نه چیز در مورد [تربیت و] ریاضت نفس است و سه مورد از آن ها در مورد حلم [و بردباری] است و سه مورد از آن ها درباره علم [و دانش] است . پس آن ها را به خاطر بسپار و مبادا [در عمل] به آن ها سستی کنی .»
عنوان بصری می گوید: من دلم را برای آن حضرت فارغ نمودم . حضرت فرمود: «اما اللواتی فی الریاضه فایاک ان تاکل ما لا تشتهیه فانه یورث الحماقه والبله ولا تاکل الا عند الجوع واذا اکلت فکل حلالا وسم الله واذکر حدیث الرسول صلی الله علیه و آله: ما ملا آدمی وعاءا شرا من بطنه . فان کان ولابد فثلث لطعامه وثلث لشرابه وثلث لنفسه .
واما اللواتی فی الحلم فمن قال لک «ان قلت واحده سمعت عشرا» ، فقل: «ان قلت عشرا لم تسمع واحده » ومن شتمک فقل له «ان کنت صادقا فیما تقول فاسال الله ان یغفر لی وان کنت کاذبا فیما تقول فالله اسال ان یغفر لک » ومن وعدک بالخنی فعده بالنصیحه والرعاء .

حجواما اللواتی فی العلم فاسال العلماء ما جهلت وایاک ان تسالهم تعنتا وتجربه وایاک ان تعمل برایک شیئا وخذ بالاحتیاط فی جمیع ما تجد الیه سبیلا واهرب من الفتیا هربک من الاسد ولا تجعل رقبتک للناس جسرا .
قم عنی یا ابا عبد الله فقد نصحت لک ولا تفسد علی وردی فانی امرء ضنین بنفسی والسلام علی من اتبع الهدی  ;

اما آن چیزهایی که در مورد تادیب نفس است: این که مبادا چیزی بخوری که به آن اشتها نداری; چرا که باعث حماقت و نادانی می شود و چیزی مخور مگر آن گاه که گرسنه شوی و آن گاه که خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله را بیاد بیاور [که فرمود: ] آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است . پس اگر ناچار شد، یک سوم [شکمش را] برای غذا، یک سوم برای آب و یک سوم برای نفس کشیدن [اختصاص دهد . ]
اما آن سه مورد که درباره حلم است، پس کسی که به تو بگوید: اگر یک کلمه بگویی، ده تا می شنوی! [به او] بگو: اگر ده کلمه بگویی، یکی هم نمی شنوی! و [اگر] کسی به تو ناسزا بگوید، به او بگو: اگر در آنچه می گویی، راست گو هستی، از خدا می خواهم که مرا ببخشد و اگر در آنچه می گویی، دروغ می گویی، پس از خدا می خواهم از تو درگذرد و اگر کسی به تو وعده فحش دادن داد، به او وعده خیرخواهی و مراعات [حال او را] بده .
و اما آن سه چیزی که در مورد علم است، این که آنچه را نمی دانی از علما بپرس و مبادا که چیزی را از آن ها بپرسی تا آن ها را به لغزش افکنده و آنان را آزمایش کنی و مبادا از روی نظر [و رای] خودت دست به کاری بزنی و در همه مواردی که راه دارد، احتیاط کن و از فتوا دادن فرار کن همانند فرار کردن از شیر درنده و گردن خود را پل عبور برای مردم قرار نده .
ای ابو عبدلله، دیگر از نزد من برخیز; همانا برای تو خیرخواهی [و نصیحت] کردم و [ذکر و] ورد مرا فاسد نکن زیرا که من مردی هستم که نسبت به [گذشت عمر و ساعات زندگی] خودم [حساب دارم و ] نگرانم [از این که مقداری از آن بیهوده تلف شود] و سلام بر کسی باد که هدایت پذیرد .»

دستور العمل دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد حمد الله جل شانه . والصلاه والسلام علی رسوله و آله، تمام این خرابی ها که از آن جمله است وسواس و عدم طمانینه، از غفلت است و غفلت کمتر مرتبه اش، غفلت از اوامر الهی است و مراتب دیگر دارد که به آن ها ان شاء الله نمی رسید و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا . پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس ایمن باشید، دائما در فکر مرگ و استعداد لقاء الله تعالی باشید و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت . پس فکر و ملاحظه نمایید چه چیز شما را از او مانع و مشغول می کند، اگر عاقلی! و به جهت تسهیل این معنی، چند چیز دیگر به سرکار می نویسم بلکه از آن ها استعانتی بجویی:
اول بعد از تصحیح تقلید یا اجتهاد مواظبت تامه به فرایض خمسه و سایر فرایض در احسن اوقات و سعی کردن که روز به روز خشوع و خضوع بیشتر گردد و تسبیح صدیقه طاهره علیها السلام بعد از هر نماز، خواندن آیت الکرسی کذلک و سجده شکر و خواندن سوره «یس » بعد از نماز صبح و «واقعه » در شب ها، و مواظبت بر نوافل لیلیه و قرائت مسبحات  در هر شب قبل از خواب (در این که سور مسبحات کدام سوره ها می باشد، اختلافاتی وجود دارد. اقوال مختلف در این مورد به شرح زیر است:

الف- هفت سوره: اسراء، حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی

ب- شش سوره: حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی

ج- پنج سوره: حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن

د_ هفت سوره: حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی به علاوه دو سوره فرقان و تبارک)

و خواندن معوذات در شفع و وتر و استغفار هفتاد مرتبه در آن و ایضا بعد از صلاه عصر و این ذکر را بعد از صلوات صبح و مغرب یا در صباح و عشاء ده دفعه بخوانید: «لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد وله الملک وهو علی کل شی ء قدیر، اعوذ بالله من همزات الشیاطین واعوذ بک ربی ان یحضرون ان الله هو السمیع العلیم; غیر از الله خدایی نیست; یکتاست; شریکی ندارد; ستایش برای اوست; حکومت از آن اوست و او بر هر کاری تواناست . از سر به گوشی های شیطان ها به الله پناه می برم و پناه می برم به تو ای پروردگار من از این که در برم آیند . همانا خدا شنوا و داناست .»
مدتی به این مداومت نمایید بلکه حالی رخ دهد که طالب استقامت  شوید، ان شاء الله تعالی .

دستور العمل سوم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والصلاه والسلام علی الرسول المبین ووزیره الوصی الامین وابنائهما الخلفاء الراشدین والذریه الطاهرین والخلف الصالح والماء المعین، صلی الله وسلم علیهم اجمعین .
قال عز من قائل: «ومن یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم »  ; «هر کس به خدا تمسک جوید، به راهی راست، هدایت شده است .»
وقال: «فاستقم کما امرت »  ; «سپس همان گونه که فرمان یافته ای استقامت کن!»
قال جل جلاله العظیم: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه . . .»  ; «به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است; سپس استقامت کردند; فرشتگان بر آن ها نازل می شوند . . . .»
عزیزان، خداوند متعال شما را برای طاعتش موفق نماید، هشیار باشید، پس چه بزرگ است و تمام نعمت های باری تعالی بر ما! قبل از هر چیز بر ما واجب و لازم است که توبه نماییم با شرایط لازم و نمازهای ویژه، سپس از گناهان کبیره و صغیره به قدر توان دوری نماییم .پس شب جمعه یا روز شنبه نماز توبه  بخوانید – شب جمعه یا روز آن – سپس روز یکشنبه که روز دوم ماه است اعاده کنید آن را .

حجسپس ملازم باشید به مراقبه صغری و کبری و محاسبه و معاتبه نفس به آنچه شایسته و لازم است . پس همانا در آن یادآوری برای کسی است که اراده دارد متذکر شود یا از خدا بترسد . سپس با دل هایتان به خدا توجه نمایید و مرض هایی که در اثر گناه است، مداوا کنید و به وسیله استغفار، عیب های بزرگتان را کوچک و کم نمایید . از هتک حرمت ها دوری نمایید . پس اگر کسی هتک حرمت نمود، اگر چه خدای کریم بر او هتک نکرده باشد، پس او هتک شده است . کجاست امید نجات برای قلبی که در آن شک و شبهه وارد شده و گرفتار گشته است، چه برسد به این که راه پارسایان در پیش گیرد و با نیکوکاران از آب روان و گوارا بنوشد . والله المستعان علی نفسی وانفسکم وهو خیر معین .

۱- شما را سفارش می کنم به این که نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آن ها به جا بیاورید  و آن نمازها با نوافل، پنجاه و یک رکعت است، پس اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آن ها را بجا بیاورید، حداقل نماز اوابین بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است] .
۲- اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مؤمنین از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد، در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب .
۳- بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب و با صدای زیبا و غم انگیز.
۴- بر شما باد به التزام به وردهای معمول که در دسترس هر یک از شماهاست و سجده معهوده(یونسیه) از ۵۰۰ مرتبه تا هزار بار .
۵- زیارت مشهد اعظم – برای کسی که مجاور آن جاست – در هر روز، و رفتن به مساجد معظمه در حد امکان و همین طور سایر مساجد  ، همانا مؤمن در مسجد مانند ماهی در آب است .
۶- و بعد از نمازهای واجب، تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام ترک نشود، همانا آن از ذکر کبیر به شمار می آید و حداقل در هر مجلسی یک دوره ذکر شود .
۷- از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت علیه السلام در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها .
۸- قرائت زیارت جامعه در هر روز جمعه، مقصودم همان زیارت جامعه معروف است .
۹- تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد  .
۱۰- زیاد به دیدار مومنان و عارفان نیک سیرت بروید، چرا که آن ها یاران شما در پیمودن راه و رفیق در مشکلات هستند .
۱۱- زیارت قبرها در روز – یک روز در میان – و به زیارت قبرها در شب نروید  [شاید اگر هر روز به زیارت اهل قبور برویم به شکل عادت در بیاید و تاثیر گذاری آن کمتر باشد] .
ما لنا وللدنیا قد غرتنا وشغلتنا واستهوتنا ولیست لنا، فطوبی لرجال ابدانهم فی الناسوت وقلوبهم فی اللاهوت، اولئک اللاقلون عددا والاکثرون عددا، واستغفر الله  .

theme