حقیقت نهرهاى جارى در بهشت

یا رب فرج امام ما را برسان

آن صاحب انتقام ما را برسان

گر دیده ی ما لایق دیدارش نیست

بر حضرت او سلام ما را برسان

«ان الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار»

خداوند مؤمنینى را که عمل شایسته‏ اى انجام دهند در بهشت هائى که درختان آن سر به هم آورده، و زمین آنرا سایه انداخته، و از تابش آفتاب حفظ مى ‏کند، و در آنجا نهرهائى جریان دارد وارد مى‏ کند، چون سابقا گفتیم که بهشت، ظهور و بروز عالم نفس مؤمن است در آخرت، و چون نفس مؤمن بعلت اطمینان به خدا و سکینه و آرامش که پیدا نموده است، از حرارت و سوختگى یاس و ناکامى و گرد و غبار و طوفان خاطرات شیطانى، و نوسان هاى فکرى، و اضطرابات اخلاقى، نجات پیدا کرده و در رحمت‏ خدا و مقام امن و امان دلخوش بوده، و با یک دنیا نشاط و لذت حتى در دقیق‏ترین دقائق مانند سکرات مرگ دل بخدا داده، و آرام و داراى مقام سکینه مى ‏باشد، لذا در آخرت که ملکوت اشیاء ظهور مى‏ کند، ملکوت نفس مؤمن بصورت بهشتى است که درختان آن باندازه‏ اى سر بهم آورده، و شاخ و برگ هاى اعمال صالحه در هم فرورفته، و زمین را سایه انداخته است، که ابدا در آنجا از تابش سوزنده خورشید گداخته، یا طوفان حوادث، و گرد و غبار خیالات، و خواطر شیطانیه، راه ندارد.

نهرهای بهشت

چه ما بهشت را از نقطه نظر تجسم اعمال ظهور ملکوت نفس مؤمن بدانیم، یا بعنوان جزاى مترتب بر عمل بدانیم، در هر حال نتیجه یکى است،

شاهد بر این معنى خطابى است که خداى تعالى شانه بآدم بوالبشر قبل از ورودش در این نشاه مى‏ کند«فقلنا یا آدم ان هذا عدو لک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنه فتشقى-ان لک الا تجوع فیها و لا تعرى-و انک لا تظمئوا فیها و لا تضحى‏»

خداوند در خطاب بآدم فرمود: در این بهشت که خواطر نفسانیه نیست، و اضطرابات خیالات و قواى واهمه راه ندارد، هیچگاه گرسنه و عریان نخواهى شد، و هیچگاه تشنه و آفتاب زده نخواهى شد، گرسنگى و تشنگى، و عریانى و گرما، و حرارت و گداختگى، بر اثر تسلط نفس اماره بر انسان بوده، ولى در بهشت که قلب انسان آرام و هیچ خاطره‏اى به انسان راه ندارد آنجا«فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر» جاى استراحت است.

افرادى هم که با ایمان و عمل صالح از دنیا رجوع بخدا مى‏ نمایند، در آن بهشت تفصیلا قرار گرفته، و در زیر سایه درختان سر بهم آورنده آن می آرمند.

حقیقت نهرهاى جارى در بهشت

و اما نهرهاى جاریه در این بهشت ها همانا علوم و معرفتى است، که موجب حیات قلب بوده است، چون مؤمنین با علم و معرفت و اقرار به وحدانیت‏ خدا، و صفات و اسماء ذات مقدس او، و اقرار بحقانیت امام و پیغمبر قلب خود را از این علوم آبیارى کرده‏ اند، در آنجا نیز ظهور این علوم که حیات قلب است‏ بصورت نهرهاى آب که زنده کننده زمین خشک مى ‏باشد بروز و ظهور خواهد نمود.

تمام مؤمنینى که عمل صالح انجام دهند، که از جمله اقرار بامام وقت است از این نهرها برخوردار خواهند بود، بلکه مى ‏توان میزان عمل صالح را از عمل غیر صالح همان امضا و عدم امضاى امام دانست، هر فعلى را که امام امر کند صالح و هر فعلى را که نهى کند غیر صالح خواهد بود، بعلت آنکه نظر امام و دید امام، نظر واقع‏بین و حقیقت‏ بین است، و بنابراین تجاوز از کلام امام انحراف از متن واقع و حقیقت نفس الامر است.

اما افرادى که دل به امام خود نداده‏اند، و از آن منبع فیض استفاده ننموده ‏اند، دل آنها خشک و بى‏طراوت و بى‏صفا و بى‏ محبت و بى‏ معرفت، چون مشکى پوسیده و پاره، و خشک شده، قابلیت انعطاف و ظرفیت ‏خود را از دست داده است، آب آنان همان حرمان و حسرت و ندامت است که بصورت فلز گداخته در کام آنها ریخته مى‏شود.

«مثل الجنه التى وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه و انهار من خمر لذه للشاربین و انهار من عسل مصفى و فیها من کل الثمرات و مغفره من ربهم کمن هو خالد فى النار و سقوا مائا حمیما فقطع امعائهم‏»

نهرهاى چهارگانه جاری در بهشت

در این آیه مبارکه چهار نهر را در بهشت ذکر مى ‏کند: اول نهرهائى است که آب زلال که بوى آن متعفن نشده است. چون آب در عالم طبیعت ‏حیات موجودات است.

«و جعلنا من الماء کل شئى حى‏»

نهرهاى آب

و حیات دل به علم و معرفت‏ خداست، لذا نهرهاى علم و معرفت که در قلوب جارى است، در آنجا بصورت نهرهاى زلال، و غیر متغیر، ظاهر و بارز است، و مراد از انهار، اصناف و انواع علوم و معارف حقه حقیقیه است، که حیات قلب منوط به آن است، و غرائز انسان بدان سیراب و اشباع مى‏ گردد، و مراد از غیر آسن، متعفن نشدن و متغیر نشدن ‏آن علوم بوهمیات و تشکیکات و عادات باطله، و سنن ضاله، و اعتقادات فاسده خواهد بود، و این نهر اختصاص به افرادى دارد که در راه خدا به مقام قلب رسیده، و از علوم حقه الهیه بدون دخالت تغییر نفس بهره‏ مند شده‏ اند.

 نهرهای بهشت3

نهرهاى شیر

دوم نهرهائی است از شیر که طعم آن تغییر نکرده است، و این نهرها ظهور و بروز علومى است که براى مبتدئین در سیر راه خدا مفید بوده است، چون شیر غذاى کودک است، و علومى که متعلق به افعال و اخلاق باشد، مانند علوم شرایع و حکمت عملیه، چون عنوان مقدمیت ‏براى عمل و تزکیه نفس دارند، لذا ظهور آن که این نهرهاست اختصاص بضعفائى دارد که مستعد سیر در منازل نفس را داشته، و به سبب پرهیز از معاصى و رذائل اخلاق قابلیت وصول به مقام قلب را دارند، ولى هنوز به آنمقام نرسیده‏ اند، و بواسطه فراگرفتن مقدمات از علم شرایع و اخلاق و عمل نمودن بآن در صدد تقوی ت‏بنیه روحى برآمده‏ اند.

و عدم تغییر طعم این نهرهاى شیر، اشاره بعدم آلودگى این علوم به نیات فاسده و اهواء و بدع باطله و اعمال و تعصبات جاهلى است که آن علوم را از فضیلت و خاصیت‏ خود ساقط و آنها را تبدیل بسم مهلک مى ‏نماید.

نهرهاى شراب

سوم نهرهائی است از خمر که براى خورندگانش لذت فراوان دارد، خمر در دنیا گر چه ماده ‏ای ست‏خبیث، و بدبو، و بدطعم، که عقل را تخدیر نموده، و از حس و ادراک ساقط نموده، و انسان را در ردیف بهائم سقوط مى ‏دهد،لکن خمر آخرت، جذبات الهیه است، که در اثر تجلیات صفات و اسماء در قلب پیدا مى‏ شود، و چنان عقل را مبهوت و حیران مى ‏سازد، که با وجود مشاهده آن اسماء کلیه و صفات الهیه غیر محدوده، عقل دوراندیش و محافظه ‏کار و مصلحت اندیش را ساقط نموده، و بکلى مراتب هستى را فراموش مى ‏نماید، و چون در او این خاصیت موجود است، تعبیر به خمر شده است.

ولى این خمر انسان را از مرتبه عقل به بالاتر که مرتبه شهود و قلب است رهبرى مى‏ کند.

بنابراین «انهار من خمر»، ظهور اصناف و انواع محبت صفات و ذات خداست که براى شاربین که کاملین و بالغین بدرجه شهود هستند، و استعداد مشاهده حسن‏ تجلیات صفات و شهود جمال ذات را پیدا نموده، و دیوانه و مشتاق جمال مطلق حضرت ربوبى گشته‏ اند، و به مقام روح رسیده، و مستغرق در انوار الهى شده‏اند، موجب لذت و بهجت و سرور و حبور خواهد بود.

نهرهاى عسل تصفیه شده

چهارم نهرهائی است از عسل تصفیه شده که در آن از شمع و کثافات و مواد قذره چیزى دیده نمى ‏شود، و چون عسل بسیار شیرین است، لذا آن حلاوت هائى که از واردات از عالم قدس، و بارقه‏ هاى نورانى، و لذت هائى که در حالات مختلفه براى متوسطین در راه خدا پیدا مى‏ شود، و آنها را در ذوق و وجد و توجه بخدا می آورد، و متوجه بکمال خود مى‏ نماید، در آنجا بصورت نهرهائى از عسل مصفى که خالى از شوائب کدورات و دخالت ها و تسویلات نفس است ظهور پیدا مى‏ کند البته این اختصاص به افرادى دارد که در مقام ذوق آن جذبات بوده، و هنوز بمرحله سکر در اثر مشاهده تجلیات در نیامده ‏اند.

بنابر آنچه گفته شد نهرهاى شیر علوم است که در مبتدئین و ضعفاى از راه پیمایان راه خدا است، و نهرهاى عسل اختصاص به افراد متوسط دارد، که با ملاحظه جذبات الهى و مشاهده صفات سرگرمند، و نهرهاى خمر اختصاص به افرادى دارد که بواسطه تجلیات جمال و عشق بدان ذات لایزال، هستى خود را فراموش کرده، محو در انوار او شده‏اند،

و مراد از کریمه شریفه‏«و سقیهم ربهم شرابا طهورا»همان شرابى که آنها را از تمام تعلقات دنیویه از مال و مئآل و فرزند و عیال و جاه و اعتبار پاک و پاکیزه مى‏کند، و نفس خورنده را از اینمراحل صعود مى‏دهد.

نهرهاى آب زلال غیر متغیر و متعفن اختصاص به افرادى دارد که به مقام قلب رسیده، و همه گونه علوم و معارف الهیه در قلب آنان بدون دخالت نفس و زیغ اهواء طلوع نموده است،

نهر زنجبیل و چشمه کافور

افرادى از متوسطین هستند، که در اثر تجلیات صفات خدا و مشاهده اسماء محو جمال او مى‏گردند، براى آنکه طلب و عشق آنها همیشه زنده باشد و حرارت در آنها به اندازه کافى موجود باشد، در کاسه‏ هاى شراب آنها قدرى از نهر زنجبیل که ماده گرم، و با حرارتى است مخلوط مى‏ کند.

«و یسقون فیها کاسا کان مزاجها زنجبیلا عینا فیها تسمى سلسبیلا»

زنجبیل نهرى است که سلسبیل نامیده مى‏شود، و از شدت خوشگوارى و ذوق شاربین را در حرارت طلب می آورد،

البته این افراد چون اشتیاق و عشق آنها به اعلى درجه نرسیده، از زنجبیل خالص بآنها نمى‏ آشامانند، بلکه از نهر زنجبیل در کاس آنها ممزوج نموده، و بدانها مى‏ دهند، و چون هنوز اشتیاق سیر در صفات را دارند، بنابراین محبت آنها از لذت حرارت طلب پاک نشده است، و گاهى که از واردات و تجلیات جمال آرامش و سکونى پیدا مى‏ کنند، از چشمه کافور در کاس آنها ریخته مى‏ شود.

کافور خنک و معطر بوده، و موجب آرامش و سکون او مى ‏گردد.

«ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافورا عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا»

چون هنوز به مقام جمع نرسیده، و در عین جمع ذات مستغرق نگشته ‏اند، لذا آن آرامش مطلق و آن سکون من جمیع الجهات براى آنان نیست، آن براى کسانى است که بمرحله عبودیت مطلقه آمده و از عباد الله شده باشند، آنها از مقربین‏ اند، و از اصل چشمه کافور می‌آشامند، و علاوه بقلب و دل هر که استعداد داشته باشد، از آن چشمه جارى مى‏ کنند، و در کاس هر کسى به اندازه استعداد او مى ‏ریزند.

بارى این چشمه کافور همان چشمه تسنیم است که آن نیز اختصاص به مقربین دارد، و اما در کاس ابرار مقدارى از آن ریخته مى ‏شود.

«ان الابرار لفى نعیم على الارائک ینظرون، تعرف فى وجوههم نضره النعیم یسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقربون‏»

ابرار از شراب مهر کرده شده مى‏خورند، مهر آن طیب و پاکیزه، و همان قوانین شرع مقدس است که با آن ظرف شراب را پر کرده، و از دستبرد شیطان مصون‏ داشته ‏اند، قدرى از نهر تسنیم داخل آن شراب صافى نموده و به ابرار مى‏ دهند، و لیکن مقربین از خود چشمه تسنیم که از بالاترین نقطه از نقاط بهشت جارى است، می آشامند.

چشمه تسنیم از زیر پاى امیرالمؤمنین جارى است

و آنکه بر اعراف قرار دارد و تسنیم از زیر پاى او جارى است مقام ولایت کبراى حضرت مولى الموالى امیرالمؤمنین علیه السلام است، که تمام مقربین از چشمه جارى شده از زیر پاى آنحضرت می آشامند.

نهر تسنیم از قلب آنحضرت سرچشمه مى‏ گیرد، و مقربین را سیراب مى‏ کند، و سپس بحوض کوثر وارد مى‏ شود، و از آنجا بقلوب و دل هاى شیعیان و موالیان هر جا و در هر مکان، هر یک از انواع این علومى که ذکر شد، چه تسنیم، و کافور، و چه زنجبیل، و چه خمر صافى، و چه نهر شیر، یا آب غیر متعفن، یا نهر عسل، همه از مقام ولایت که علم مطلق است‏ سرچشمه گرفته، و افراد بنى آدم را هر یک بنوبه خود بحسب ظروف و استعدادات سیراب مى‏کند.

 نهرهای بهشت2

ساقى حوض کوثر

روایاتى بسیار و مستفیض از ائمه علیهم السلام روایت‏ شده است که ساقى حوض کوثر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده، با قدح ‏ها که در اطراف آن است‏به هر کس از موالیان مى ‏دهند، و با عصائى که در دست آن حضرت است دشمنان خاندان عصمت را از حوض مى‏راند، ولى ما از طریق عامه بعضى روایاتى را که در این باب نقل شده است ذکر مى‏کنیم.

محب الدین احمد بن عبدالله طبرى از ابى سعید الخدرى روایت مى‏ کند که: قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله یا على معک یوم القیمه عصا من عصى الجنه تزودبها المنافقین عن الحوضاخرجه الطبرانى

حضرت رسول به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: یا على با تو در روز قیامت عصائى است از عصاهاى بهشتى که با آن منافقین را از بهشت مى‏رانى.

قندوزى حنفى گوید: اخرج المؤید اخطب الخطباء موفق بن احمد الخوارزمى المکى، عن سید الحفاظ عن، ابى منصور شهردار ابن شیرویه الدیلمى،

بسنده عن زید بن على بن الحسین، عن ابیه عن جده امیرالمؤمنین على رضى الله عنهم، آنوقت روایتى مفصل را بیان مى‏کند و از جمله فقرات آن اینست: که مى‏فرماید: یا على!انک غدا على الحوض خلیفتى، و انت اول من یرد على الحوض و انت تزود المنافقین عن حوضى، و انت اول داخل فى الجنه من امتى، و ان محبیک و اتباعک على منابر من نور، رواء مرویین، مبیضه وجوههم حولى، اشفع لهم فیکونون غدا جیرانى، و ان اعدائک غدا ظمآء مظمئین، مسوده وجوههم، یضربون بالمقامع و هى سیاط من نار مقمحین

اى على!حقا تو فردا در کنار حوض کوثر خلیفه من مى‏باشى، و تو اولین کسى هستى که فردا کنار حوض بر من وارد مى‏ شود، و تو منافقین را از کنار حوض من میرانى، و تو اولین کسى هستى از امت من که داخل در بهشت مى‏ شوى!

و حقا که دوستان تو و پیروان تو بر منبرهائى از نور قرار گرفته، همگى سیراب و سیراب شده، با چهره‏هاى درخشان و تابناک در اطراف من هستند، و من شفاعت آنها را مى‏نمایم، و آنان فردا همسایگان من هستند.

و حقا که دشمنان تو در فردا تشنه کام و جگر سوخته، با صورتهاى سیاه و تاریک حاضر شده، و با چماق‏ هائى که از شلاق‏ هاى آتشین مى‏ باشد بدور رانده مى‏ شوند و سرافکنده خواهند بود.

و نیز گوید: اخرج ابونعیم الحافظ، عن ابى هریره، قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله لعلى رضى الله عنه: انت‏یا على على حوضى، تزود المنافقین، و ان اباریقه عدد نجوم السماء، و انت والحسن، و الحسین، و حمزه، و جعفر فى الجنه اخوانا على سرر متقابلین، و انت و اتباعک معى ثم قرء (و نزعنا ما فى صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلین) رسول خدا صلى الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

اى على!تو در اطراف حوض من هستى، و منافقین را از آن دور مى‏کنى‏

ابریق‏ هاى بهشتى که با آنها از کوثر آب برمى‏ دارند تعدادش به اندازه ستارگان آسمان است. و تو، و حسن، و حسین، و حمزه، و جعفر، در بهشت‏ برین، برادرانى هستید که در روى سریرها و تخت‏ ها در مقابل یکدیگر به تماشاى هم اشتغال دارید! و تو و پیروان تو همگى با من هستند، سپس رسول خدا این آیه را قرائت کردند: و بیرون کشیدیم، از سینه‏ هاى آنان هر کدورت و قذارتى را، و آنان با یکدیگر، برادروار و روبروى هم بر تخت‏ها و اریکه‏ ها جاى دارند.

و نیز گوید: و فى جمع الفوائد: جابر و ابو هریره رفعاه على بن ابیطالب: صاحب حوضى یوم القیمه، للاوسط ابوهریره و جابر مرفوعا از رسول خدا روایت کرده‏اند که فرمود: صاحب حوض من در روز قیامتعلى بن ابیطالب است.

و نیز گوید: ابو سعید رفعه: یا على!معک یوم القیمه عصا من عصى الجنه تزود بها المنافقین عن حوضى، للاوسط ابو سعید مرفوعا روایت کرده است که رسول خدا فرمود: اى على!با تو در روز قیامت عصائى است که با آن منافقان را از اطراف حوض من مى‏رانى،

و نیز گوید: و فى جواهر العقدین، اخرج الطبرانى عن ابى کثیر قال: کنت جالسا عند الحسن بن على رضى الله عنهما، جاء رجل فقال له: ان معاویه بن خدیج‏یسب اباک عند ابن ابى سفیان، فقال له: ان رایته من بعد، ارنیه!فرءآه یوما (فاراه ذلک الرجل)

فقال الحسن رضى الله عنه لابن خدیج: انت تسب اباى عند ابن آکله الاکباد؟امالئن وردت على الحوض و ما اراک ترده، لتجدن اباى مشمرا حاسرا ذراعیه، یزود المنافقین عن حوض رسول الله صلى الله علیه و آله و هذا قول الصادق المصدق صلى الله علیه و آله ابن کثیر گوید: من در خدمت‏حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام بنشسته بودم که مردى آمد و به آن حضرت گفت: معاویه بن خدیج پدر شما را در نزد معاویه ابن ابى سفیان سب و شتم مى‏کرد. حضرت فرمود: از این پس اگر او را دیدى به من نشان بده آن مرد روزى آن شخص را دید، به حضرت نشان‏ داد. حضرت امام حسن علیه السلام به معاویه بن خدیج فرمود: تو پدر مرا در نزد فرزند خورنده جگرها (هند جگر خوار) سب و شتم مى‏نمودى آگاه باش!اگر در کنار حوض وارد شوى-و من هیچ نمى‏بینم که بتوانى در آنجا وارد شوى-پدر مرا خواهى یافت که دامن بر کمر زده و آستین‏ها را تا ذراع خود بالا زده و منافقان را از حوض رسول الله صلى الله علیه و آله دور مى‏کند و مى‏راند و این گفتار شخص صادق و مصدق-راست‏گو و گواهى شده بر راستى-رسول خدا صلى الله علیه و آله است.

و نیز گوید ایضا لا حمد فى المناقب ان رسول الله صلى الله علیه و آله قال: اعطیت فى على خمس، هن احب الى من الدنیا و ما فیها الى ان قال و اما الثالثه فهو واقف على حوضى یسقى من عرفه من امتى

احمد بن موفق خوارزمى در مناقب گوید: که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: درباره على بن ابیطالب، از جانب خداوند عز و جل، بمن پنج چیز داده شده است که آنها در نزد من از تمام دنیا و آنچه در دنیاست محبوب ترند.

و سپس یک یک را ذکر مى‏ کند تا می رسد به آنکه می گوید:

و اما چیز سوم، آنست که که على بن ابیطالب در کنار حوض من قرار دارد و هر فرد از افراد امت من را که او را بشناسد، سیراب مى‏ کند.

و نیز گوید: و فى المناقب عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس رضى الله عنهما، قال: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یا على، انت صاحب حوضى، و صاحب لوائى، و حبیب قلبى، و وصیى، و وارث علمى، و انت مستودع مواریث الانبیاء من قبلى، و انت امین الله فى ارضه، و حجه الله على بریته، و انت رکن الایمان، و عمود الاسلام، و انت مصباح الدجى، و منار الهدى، و العلم المرفوع لاهل الدنیا، یا على، من اتبعک نجى، و من تخلف عنک غرق، و انت الطریق الواضح و الصراط المستقیم، و انت قائد الغر المحجلین و یعسوب المؤمنین و انت مولى من انا مولاه، و انا مولى کل مؤمن و مؤمنه، لا یحبک الا طاهر الولاده، و لا یبغضک الا خبیث الولاده، و ما اعرجنى ربى عز و جل الى

 نهرهای بهشت

السماء، و کلمنى ربى الا قال: یا محمد اقرء علیا منى السلام و عرفه، انه امام اولیائى و نور اهل طاعتى و هنیئا لک هذا الکرامه

ابن عباس مى‏گوید که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

اى على!تو صاحب حوض من هستى!و صاحب لواء من هستى!و حبیب دل من هستى!و وارث علم من هستى!و تو محل امانت مواریث پیامبران قبل از من هستى!

و تو امین خدا در روى زمین او هستى!و حجت ‏خدا بر تمام آدمیان و رکن ایمان، و ستون اسلام، و چراغ درخشنده در تاریکیها و منار هدایت و پرچمى که براى اهل دنیا برافراخته شده است مى‏باشى!

اى على!کسیکه از تو پیروى کند نجات مى‏یابد!و کسی که از تو تخلف ورزد دستخوش غرقاب هلاک می گردد!

و تو طریق روشن و راه مستقیمى!و تو پیشواى سفید چهرگان و نشانه‏داران در غرفات بهشتى!و تو رئیس و سپهسالار مؤمنانى!

و تو ولى و سرپرست هر کس هستى که من ولى و سرپرست او هستم! و من مولى و ولى هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه‏ اى هستم.

تو را دوست ندارد مگر کسیکه تولدش پاک باشد!و تو را دشمن ندارد مگر کسیکه تولدش ناپاک باشد.

و خداى من عز و جل مرا بآسمان معراج نداد و با من پروردگار من تکلم نکرد مگر آنکه گفت:اى محمد!از جانب من سلام مرا به على برسان و باو بفهمان که او امام اولیاى من است، و نور اهل طاعت من است، و گوارا باد بر تو این کرامت!

و ابن شهرآشوب گوید: و فى اخبار ابى رافع من خمسه طرق، قال النبى صلى الله علیه و آله یا على ترد على الحوض و شیعتک رواء مرویین، و یرد علیک عدوک ظلمئاء مقمحین

ابن شهرآشوب از خبرهاى ابورافع از پنج طریق روایت کرده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله، بعلى بن ابیطالب فرمودند:

اى على! تو و شیعیانت وارد بر حوض کوثر مى‏شوید همگى شاداب و سیراب و دشمنانت‏بر تو وارد مى‏ شوند همگى تشنه‏ کام و سرافکنده.

و جاء فى تفسیر قوله تعالى: و سقیهم ربهم شرابا طهورا، یعنى سیدهم على بن ابیطالب، و الدلیل على ان الرب بمعنى السید: قوله تعالى: و اذکرنى عند ربک

در تفسیر گفتار خداى تعالى: و پروردگارشان آنان را از شراب طهور سیراب میکند، آمده است که مراد از رب در این مبارکه سید است، و ربهم یعنى سید ایشان على بن ابیطالب، و دلیل اینکه رب در اینجا بمعناى سید است گفتار خدایتعالى است، که یوسف برفیق زندانى خود گفت: مرا در نزد رب خود بیاد بیاور که مراد همان رئیس و حاکم بوده است.

الفایق: ان النبى قال لعلى: انت الذائد عن حوضى یوم القیامه تذود عنه الرجال کما یذاد الاصید البعیر الصادى‏اى الذى به الصید و الصید، داء یلوى عنقه

در فائق زمخشرى آمده است: رسول خدا بعلى بن ابیطالب گفتند: تو هستى که از حوض من در روز قیامت دور میکنى!دور میکنى و میرانى از آن مردمان منافقین را همانطور که شتر گر را ساربانان از میان شترها دور مى‏ کنند.

منبع: علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی، امام شناسی، ج ۱

theme