ابو محمد، علی بن حسین، زین العابدین

زمان تولد امام سجاد

تولد آن حضرت را به اختلاف در سال‌های ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ ه.ق. نوشته‏ اند و در روز ولادت آن حضرت نیز میان روز‌های شعبان و جمادی الاولی و جمادی الثانیه اختلاف است.

کنیه و القاب

کنیهٔ علی بن حسین «ابومحمّد» و «ابوالحسن ثانی»  است. القابشان نیز «زین العابدین»، «سجّاد»، «سید العابدین»، «زکی»، «امین» و «ذو الثّفنات» می‌باشد.

ابو محمد علی بن حسین(ع)، امام چهارم از ائمه اثنی عشر(ع) و ششمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است.

در کتاب های متاخر شیعی، او را علی اوسط دانسته و علی اصغر را کودک شیرخواری می دانند که در حادثه کربلا کشته شد. در کتاب های قدیمی تر چون تاریخ یعقوبی که خود شیعی مذهب بود، علی اصغر همین سجاد است. چرا که او ۲۳ سال داشت که کودک دیگر زاده شد و طبعاً در طی این ۲۳ سال او را علی اصغر می‌نامیدند و نه علی اوسط.

مادر امام سجاد

درباره نام مادر آن حضرت و اصل او نیز اختلاف زیادی هست.
گروهی نام او را شاه‌زنان و شاه‌جهان و شهربانو و شهربانویه گفته ‏اند و بنا به گفته این گروه او دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی بوده است.
ابو الاسود دئلی، شاعر اهل بیت در قصیده تهنیت ولادت آن حضرت به این نسب اشاره کرده است:
«و إن غلاما بین کسری و هاشم • لأکرم من نیطت علیه التمائم»
یعنی: همانا پسری که از بین کسری و هاشم برخاسته بهترین کودکی است که مهره‏‌های نظربند بر گردنش آویخته‏ اند.
بعضی گفته‏ اند نام مادر آن حضرت برده دختر نوشجان بوده است و بعضی دیگر نام او را غزاله و سلافه و خوله گفته ‏اند.
ابن قتیبه در معارف گوید: «می‏ گویند مادر علی بن الحسین الاصغر از اهل سند بود که به او سلافه یا غزاله می‏ گفتند».

سرگذشت مادر امام سجاد

بنا بر روایتی که در عیون اخبار الرضا هست عبد اللّه بن عامر بن کریز در زمان عثمان پس از فتح خراسان دو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی را اسیر کرد و هر دو را به مدینه فرستاد و عثمان یکی را به امام حسن و دیگری را به امام حسین بخشید و هر دو به هنگام زایمان از دنیا رفتند.
ابن‌خلکان از ربیع الابرار زمخشری نقل می‏ کند که سه دختر یزدگرد را در زمان عمر به مدینه آوردند و حضرت علی(ع)آن‌ها را پس از پرداخت قیمت آنان، یکی را به عبد اللّه بن عمر و دیگری را به محمد بن ابی بکر و سومی را به پسر خود حسین بن علی(ع)داد.
عبد اللّه بن عمر از دختر یزدگرد سالم را پیدا کرد و محمد بن ابی بکر از دختر دیگر قاسم را و حسین بن علی از دختر سوم علی بن الحسین را.

تحقیق در مورد مادر امام سجادامام سجاد

تحقیق و ترجیح میان این همه روایات مختلف مشکل است، اما قطع نظر از جزئیات، نمی‏توان خبر عیون اخبار الرضا را چنان‌که علامه مجلسی هم در بحار الانوار گفته است ترجیح داد، زیرا استیصال و قتل یزدگرد در زمان خلافت عثمان بوده است نه عمر و اگر گفته شود که ممکن است اسارت دختر یا دختران یزدگرد پس از جنگ قادسیه یا نهاوند در زمان عمر صورت گرفته باشد باز میان تولد امام زین العابدین(در سال ۳۶ یا ۳۷ یا ۳۸) و واقعه قادسیه یا نهاوند بیش از بیست سال فاصله می‏افتد، یعنی در این مدت طولانی فرزندی برای امام حسین از دختر یزدگرد به دنیا نیامده است(همین معنی در صورت صحت روایت با در نظر گرفتن سنو سال وفات برای سالم بن عبد اللّه و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز صدق می‏کند)که بعید به‌نظر می‏رسد.

پیش از امامت

او دو سال در دوران امامت علی، ۱۰ سال در دوران امامت حسن بن علی (امام دوم شیعیان) و یازده سال در دوران امامت پدرش حسین بن علی زیست.

حضور امام سجاد در کربلا

اگر دیر‌‎ترین سال را در تاریخ ولادت آن حضرت که سال ۳۸ ه.ق. است در نظر بگیریم، امام سجاد(ع)در سال ۶۱ ه.ق. یعنی در واقعه کربلا ۲۳ سال و فرزند آن حضرت یعنی امام محمد باقر(ع)در آن سال در حدود چهار سال داشته است.
پس آن حضرت در واقعه کربلا جوانی برومند بوده است که می‏ توانسته است در رکاب پدر بزرگوار خود بجنگد و مثل دیگران به شهادت برسد. اما آن حضرت بیمار و بستری بوده است و به همین جهت از قتل او چشم پوشیده ‏اند.صلوات

 حضور امام سجاد در قصر ابن‌زیاد

بنا بر روایات، ابن زیاد در مجلسی که اسیران را پیش او بردند از نام امام پرسید و او فرمود علی بن الحسین، ابن زیاد گفت: مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟امام فرمود بلی من برادری بزرگتر از خود داشتم(حضرت علی اکبر) که مردم او را کشتند.
ابن زیاد گفت نه! بلکه خداوند او را کشت و امام در جواب فرمود: اللّه یتوفی الأنفس حین موتها.
هنگامی که ابن زیاد خاندان امام حسین(ع)را نزد یزید فرستاد زنجیری در گردن امام نهاد و آنها را با شمر بن ذی الجوشن و محضر بن ثعلبه عائذی روانه شام کرد.
به روایت طبری، امام در طول راه با هیچ‌یک از این دو نفر گفتگو نکرد.

حضور امام سجاد در قصر یزید

هنگامی که اهل بیت حسین(ع) را پیش یزید بردند او خطاب به علی بن الحسین گفت: ای علی! این پدر تو بود که خویشاوندی را برید و حق مرا نشناخت و برای به دست گرفتن قدرت و سلطنت با من به نزاع برخاست و خداوند با او کرد آنچه می‏بینی.
امام در پاسخ این آیه را بر او خواند: “ما أصاب من مصیبه فی الأرض و لا فی أنفسکم إلا فی کتاب من قبل أن نبرأها“؛ یعنی مصیبتی در روی زمین و در نفوس به شما نمی‏ رسد مگر آنکه پیش از آفرینش نوشته شده باشد(مقدر باشد).

خطبه در مجلس یزید

علی بن حسین که در حادثه کربلا به دلیل بیماری کشته نشده بود و همراه عمه اش زینب به اسیری به شام برده شده بود در مجلس یزید خطبه مشهوری خواند که مردم را تحت تاثیر قرار داد و تاثیر این خطبه چنان بود که او را به همراه سایر اسیران با احترام به مدینه برگرداندند. در بخشی از خطبه آمده است “ای مردم! من فرزند مکه و منایم … من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت …. من فرزند فاطمه زهرایم … آنقدر به این سخنان ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد! یزید بیمناک شد و به مؤذن دستور داد تا اذان گوید! مؤذن برخاست و اذان را آغاز کرد، همین که گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام به جانب یزید روی کرد و گفت: این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است و یا جد تو؟! اگر ادعا کنی که جد توست پس دروغ گفتی و کافر شدی، و اگر جد من است چرا خاندان او را کشتی و آنان را از دم شمشیر گذراندی؟”

شجاعت امام سجاد

در شجاعت امام سجاد(ع)همین بس که هم در مجلس عبید اللّه زیاد و هم در مجلس یزید – که بیم قتل از یک‌سو و سر بریده پدر و اسارت اهل بیتش از دیگر سو نفس را در سینه حبس می‏ کرد – آن خطبه‌های مشهور و کوبنده را ایراد فرمود و از شرف خود و خانواده دفاع و دشمنان غالب را رسوا نمود و زمینه انقلاب‌های بعدی شیعیان را فراهم ساخت.

قیام مردم مدینه در زمان امام سجاد

یزید اهل بیت را پس از چندی روانه مدینه کرد و امام(ع) در مدینه بود تا آن‌ که در سال ۶۳ ه.ق. مردم مدینه بر یزید بشوریدند و عامل او عثمان بن محمد بن ابی سفیان را از مدینه بیرون کردند و افراد خاندان بنی امیه را که در مدینه در حدود هزار نفر بودند محاصره کردند.صلوات

جوانمردی امام سجاد

مروان بن الحکم که پیر و رئیس خاندان بنی امیه بود از عبد اللّه بن عمر خواست که خانواده او را نزد خود پنهان سازد ولی او سر باز زد.
مروان این درخواست را از علی بن الحسین کرد و آن حضرت از غایت جوانمردی آن را پذیرفت و حرم خود را با حرم مروان به ینبع فرستاد.
بنابر روایت طبری مروان از این جهت همیشه سپاسگزار علی بن الحسین بود.

سرانجام قیام مردم

یزید مسلم بن عقبه المری را با دوازده هزار تن برای سرکوبی مردم مدینه فرستاد، و گفت که شهر مدینه را سه روز غارت کند و پس از سه روز دست از جنگ و کشتار باز دارد. اما دستور داد که با علی بن الحسین به خوبی رفتار کند زیرا او در قیام مردم مدینه دخالتی نداشته است.
مردم مدینه در واقع‌های که در تاریخ به جنگ حره معروف است پس از مقاومت دلیرانه شکست خوردند و مسلم بن عقبه بسیاری از مردم آن شهر را بکشت و سه روز در آن غارت و کشتار کرد و پس از سه روز از مردم برای یزید بیعت گرفت و ایشان را ملک و غلام یزید خواند اما به توصیه یزید آزاری به امام نرسانید.
در سال ۸۷ ه.ق. ولید بن عبد الملک، هشام بن اسماعیل مخزومی را از حکومت مدینه معزول کرد و عمر بن عبد العزیز را به جای او گماشت.
هشام بن اسماعیل در طول حکومت چهار ساله خود با امام زین العابدین(ع) رفتار خوبی نداشت.
ولید که با هشام بد بود به عمر بن عبد العزیز نوشت تا او را در برابر مردم بدارد تا هر کس با او در طول حکومتش رنجش و خلافی داشته است حق خود را از او بخواهد یا از او انتقام بگیرد.
امام زین العابدین(ع)به اطرافیان و خواص خود دستور فرمود تا کلمه‌ای به روی او نیاورند. چون امام(ع) از نزد او گذشت و توجهی به او نفرمود، هشام او را ندا زد و گفت: “اللّه أعلم حیث یجعل رسالته” ؛یعنی خداوند بهتر می‏ داند که رسالت خود را در کجا قرار دهد و این اشاره به خاندان نبوت و رسالت بود که امام شاخص‌‎ترین فرد آن بود.
امام را ذو الثفنات می‏ گفتند زیرا ثفنه به فتح اول و کسر دوم به معنی پینه زانو و سینه شتر است. آن حضرت از بس سجده می‏ کرد روی زانوها و سایر سجده‏ گاه‌های او پینه می‏ بست به طوری‌که سالی دوبار آن‌ها را می‏ تراشید.
صدوق از امام محمد باقر(ع) روایت کرده است که پدر بزرگوارش سجده بسیار می‏ کرد. هر وقت بلایی از او دفع می ‏شد یا از شر بدخواهی نجات می‏ یافت یا از نماز فارغ می ‏شد یا در اصلاح بین دو خصم کامیاب می‏ گشت سر به سجده می ‏نهاد.

از مجموع روایات اهل سنت و شیعه درباره زندگانی امام در مدینه برمی‏ آید که آن حضرت در مدینه بسیار موقر و محترم بوده است و همگان به جلالت شأن و علو مقام و حسن خلق و رفتار و علم و فقه و ورع و تقوای آن حضرت اذعان داشته ‏اند.

معروف است که هشام بن عبد الملک در زمان خلافت پدرش عبد الملک یا برادرش ولید به حج رفته بود. چون در موسم حج خواست تا استلام حجر کند موفق نشد زیرا مردم زیاد بودند و ازدحام می ‏کردند.
در این میان علی بن الحسین رسید و به طواف مشغول شد و چون به حجر الاسود نزدیک شد همه به او راه دادند و به جهت مهابت و جلالت قدر او اجازه دادند تا او استلام حجر کند.
هشام در خشم شد. مردی از او پرسید که این شخص کیست؟ هشام با آنکه او را می‏ شناخت گفت او را نمی ‏شناسد زیرا می‏ ترسید مردم شام به او میل پیدا کنند. فرزدق شاعر بزرگ عرب به مرد شامی گفت من او را می‏ شناسم و چون او پرسید که او کیست فرزدق در پاسخ او مرتجلا قصیده معروف خود را انشا کرد و در آن گفت: صلوات
هذا ابن خیر عباد اللّه کلهم‏ • هذا التقی النقی الطاهر العلم…
و لیس قولک من هذا بضائره‏ • العرب تعرف من أنکرت و العجم‏
یعنی: این پسر به‌‎ترین بندگان خداست. این پرهیزگار پاک و عاری از هر عیب و معروف خاص و عام است.
سخن تو که او را نمی ‏شناسم زیانی به او نمی‏ رساند.آن را که تو گفتی نمی‏ شناسم همه عرب و عجم می‏ شناسند.

علاوه بر ادله و معجزات، او افضل و اعلم و افقه زمان خود بود و در دانش او را تالی جدش علی بن ابی‌طالب(ع)می‏ دانستند.
از همه کریم‌تر و بخشنده ‏تر و با وفاتر و بیش از همه دلسوز فقیران و پناه درماندگان بود.
روز عید فطر همه بندگان خود را آزاد می ‏کرد. با یک ناقه ۲۲ بار حج گزارد و حتی یک تازیانه بر او نزد و دستور فرمود آن شتر را بعد از مرگش دفن کنند.
در راه حج چه بسا پیاده می‏ شد و کلوخ جاده را کنار می‏زد.

دوران امامت

با کشته شدن حسین بن علی و با قیام مختار اکثریت شیعیان روی به مختار گردانیدند و مختار نیز قیام خود را به نیابت محمد حنفیه فرزند دیگر علی عنوان می‌کرد. در این زمان به مدت یک نسل رهبری شیعیان در خارج از دایره فرزندان فاطمه بود. علی بن حسین نیز از فعالیت‌های شیعه دوری گزیده بود و پیروان چشمگیری بسوی خود جذب نکرده بود. از ۵۷ سال زندگی خویش، به مدت ۳۴ سال امام %

theme